پیغام مدیر سایت :
عملکرد این وب سایت چطور است؟
چیستان:
1- یک نفر با تفنگ به سوی پرنده ای تیری انداخت و او را نقش بر زمین ساخت. پرنده بلافاصله درگذشت. حالا از کجا بدانیم بچه ای که پرنده در شکم دارد حلال است یا حرام؟
2- یک زن و شوهر هفت پسردارند و هر پسر یک خواهر این خانواده چند نفرند؟
3- سخت است سنگ نیست، چهار پا دارد شتر نیست، تخم می گذارد پرنده نیست.
4- اون چیه که وقتی میبینیش نمیخریش.
اگه هم بخریش نمیپوشیش.
اگه هم بپوشیش نمیبینیش؟
5- آن چیست که دو پا دارد و دو پای دیگر هم قرض می کند و می رود و کسی هم به گردش نمی رسد؟
6- حکم اعدام متهمی را صادر می کنند و مضمون «بخشش لازم نیست، اعدامش کنید.» را به امضا، دادستان می رسانند. پس از امضاء دادستان، مأمور اجرای حکم، با تغییری در مضمون، جمله را به صورتی در می آورد که جلو اعدام متهم را می گیرد، او چه تغییری در جمله بوجود می آورد؟
7- چه تفاوت آشکاری بین مس، کُرُم، طلا و آهن وجود دارد؟
8- شخصی دریک اتاق به ابعاد ۵×۲۰×۲۰ متر، خودش را با یک ریسمان دومتری از سقف آویزان می کند و دار می زند. وقتی به در اتاق او می آیند و می بینند از او صدایی شنیده نمی شود، نگران می شوند و در را می شکنند با کمال تعجب می بینند، او از سقف خودش را دار زده است و در اتاق را از درون قفل کرده و کلید را در جیبش گذاشته است. با اینکه میز، صندلی، نردبام یا چیز دیگری در اتاق نبوده است، او چگونه خود را دار زده است؟
9- از حضرت علی (ع) پرسیدند:
واجب و واجبتر چیست؟ نزدیک و نزدیکتر کدامند؟ عجیب و عجیب تر چیست؟ سخت و سخت تر چیست؟ اگر شما بودید چه جوابی می دادید؟ حضرت علی چه جوابی داد؟
10 - آن چیست که با گریستن آسمان اشک آن روان می شود؟
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
چیستان های جالب و خواندنی
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
↓↓↓↓
جواب چیستان ها :
1- پرنده تخمگذار است و بچّه زا نیست تا بچه ای در شکم داشته باشد.
2- ده نفر
3- لاکپشت
4 - پاسخ کفن است.
5 - دوچرخه
6- مأمور ویرگول را از جلو کلمه «نیست» بر می دارد و جلو کلمه «بخشش» می گذارد، بدین ترتیب: «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید.»
7- آهن، زیرا سایر فلزات فاقد نقطه هستند و تنها آهن است که نقطه دارد.
8- پیش از خودکشی، تعدادی قالب یخ به درون اتاق می آورد، آنها را روی هم و زیر پا می گذارد و با استفاده از آنها طناب را به سقف وصل می کند و به گردن خود می اندازد. آنگاه یخها کم کم آب می شوند و از پایین در اتاق به بیرون تراوش می کنند بطوریکه هنگام حضور دیگران اثری از یخها نبوده و همین امر موجبات شگفتی آنان را فراهم می سازد
9- حضرت علی (ع) فرمود: ۱- واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترک گناه است ۲- نزدیک قیامت و نزدیکتر از آن مرگ است ۳- عجیب دنیا و عجیب تر از آن محبت دنیاست ۴- سخت قبر است و از آن سخت تر، دست خالی به قبر رفتن است
10- ناودان
روح انسان در کدام بخش از جسمش قرار دارد؟
روح انسان از دیر باز به عنوان موضوعی اسرار آمیز مورد بحث و جدل بوده است. باور اکثر مردم این است که انسان بجز بُعد جسمانی که فناپذیر است، دارای جنبه ای غیر مادی است که با مرگ جسمانی هیچگاه از بین نرفته و همیشه تا ابد زنده خواهد ماند که این موجود غیر مادی به عنوان روح آدمی شناخته میشود. اما روح انسانها در کجای جسم مادی آنها قرار دارد؟
برای یافتن این پرسش نگاهی به آناتومی و ساختار چشم می اندازیم.
همانطور که از تصویر معلوم است، وقتی به محیط اطراف نگاه می کنیم، تصویری سه بعدی از اجسام پس از عبور از مردمک در شبکیه تشکیل شده و از آنجا از طریق رشته های عصب بینایی به مغز منتقل میشوند. مکانیزم ارسال تصویر به مغز بسیار شبیه انتقال اطلاعات کامپیوتری است. به عبارت دیگر وقتی شما به اجسام نگاه میکنید، اطلاعات رنگها و اجسام بصورت داده های الکتریکی و با حجم چندین مگاپیکسل در هر لحظه از چشم به مغز منتقل میشود و در مغز مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. اما این تصاویر و اطلاعات دیداری چگونه در نهایت توسط ما درک می شوند و دیده میشوند؟
حقیقت این است که مجموعه جسم انسان و بخش هدایتگر آن یعنی مغز، دقیقاً همانند یک کامپیوتر، برای کار کردن نیاز به نرم افزاری دارند که بتواند بخشهای مختلف را در حالت عملیاتی قرار دهد و این نرم افزار چیزی نیست جز همان "روح". روح در واقع بخش کوآنتومی انسان است که بُعد مادی ندارد و برای زنده کردن انسان در کالبد وی قرار میگیرد.
در مثال بالا نیز وقتی داده ها از طریق رشته های عصبی به مغز منتقل میشوند، طی عملیاتی بسیار پیچیده، تصاویر توسط روح انسان دیده و درک میشوند. البته باید گفت که روح انسان بخودی خود قادر به درک شهودی است اما چون تا زمان زنده بودن انسان، در کالبد جسمانی گرفتار است، باید از طریق سخت افزار بدن اقدام به دیدن و درک محیط اطراف کند.
این موضوع زمانی مشخص تر میگردد که به مکانیزم خوابیدن فکر کنیم. وقتی می خوابیم، روح بصورت موقت از بدن خارج میشود به همین دلیل است که وقتی کسی بصورتی خوابیده که چشم هایش نیمه باز است، قادر به دیدن چیزی نیست چون نرم افزار لازم (روح) جهت درک تصاویر دریافتی از چشم موقتاً وجود ندارد. وقتی خواب می بینیم معمولاً تصاویر واضح و طبیعی هستند چون اکثر رویاها توسط روح دیده میشوند.
در صورتی که هیچگاه نمیتوانید در حالت بیداری چشمهای خود را ببندید و مثلاً چهره کسی را بصورت کاملاً واضح در ذهن خود مجسم کنید. شاید یکی از دلایلی که انسانها بدون بستن چشم نمی توانند بخوابند این باشد که تعامل روح و مغز وقتی چشم باز است هیچگاه متوقف نمیشود و روح امکان خروج از بدن را نمی یابد.
در مورد شنیدن هم دقیقاً وضعیت به همین صورت است. وقتی شخصی خواب است. ممکن است صداهایی در محیط وجود داشته باشد اما چون روح خارج از بدن است صداها توسط فرد شنیده نمیشود در حالی که هم گوش فعال است و هم مغز. بنابراین میتوان نتیجه گیری کرد که آنچه که ما می بینیم و میشنویم نه توسط مغز، بلکه توسط روح است که درک میشود و مغز تنها نقش پردازش اطلاعات را به عهده دارد و به نوعی میتوان دریافت که محل قرار گرفتن روح انسان در مغز اوست و در واقع یک جنبه از روح، مجموعه دستورالعملهایی است که سخت افزار مغز را بکار می اندازد.
اگر روح درون انسان نبود، همانند کامپیوتری که فاقد نرم افزار است، عملاً جسم با تمام پیچیدگی هایش فاقد حرکت، احساس و اندیشه می شد. این روح است که باعث میشود انسانها بتوانند درکی همه جانبه از محیط اطراف خود داشته باشند و به زندگی ادامه دهند و در انتها این مرگ است که باعث جدایی روح از انسان میشود. روح همیشه وجود خواهد داشت و هرگز با مرگ از بین نخواهد رفت.
منبع : mardoman.net
آیا می دانید که... دهان روزانه 1 لیتر بزاق ترشح می کند؟
آیا می دانید که... مینای دندان سخت ترین عضو بدن است؟
آیا می دانید که... فقط 11% مردم جهان چپ دست هستند؟
آیا می دانید که... کوچکترین استخوان های بدن در گوش قرار دارد؟
-------------------------------------------
آیا می دانید که... تمام پلک زدن های یک روز معادل 30 دقیقه بستن کامل چشمهاست؟
آیا می دانید که... مغز انسان به طور میانگین حاوی 78% آب می باشد؟
آیا می دانید که... حساس ترین انگشت دست انگشت سبابه است؟
آیا می دانید که... یک بوسه یک دقیقه ای 26 کالری می سوزاند؟
-------------------------------------------
آیا می دانید که... میانگین خواب یک فرد با عمر طبیعی چیزی حدود 25 سال می باشد؟
آیا می دانید که... شایع ترین بیماری های ذهنی استرس و دلواپسی می باشد؟
آیا می دانید که... بدن یک فرد 70 کیلویی حاوی 0.2 میلی گرم طلا است؟
آیا می دانید که... زمانی که خواب هستید کالری بیشتری نسبت به زمان تماشای تلویزیون می سوزانید؟
-------------------------------------------
آیا می دانید که... موقع تایپ با صفحه کلید 56% از تایپ مطالب را با دست چپ انجام می دهید؟
آیا می دانید که... آلرژی به شیر گاو بیشترین امار را نسبت به دیگر خوراکی ها در بین افراد دارد؟
آیا می دانید که... سکسکه بیش از 5 دقیقه به طول نمی انجامد؟
آیا می دانید که... ریش رنگ روشن رشد سریع تری نسبت به ریش مشکی دارد؟
-------------------------------------------
آآیا می دانید که... زمانیکه صورت کسی را تشخیص می دهید نیمکره راست مغزتان به شما کمک کرده است؟
آیا می دانید که... افرادی که شب ها کار می کنند استعداد چاقیشان بیشتر خواهد بود؟
آیا می دانید که...بدن انسا از 96000 کیلومتر رگ های خونی تشکیل شده است؟
آیا می دانید که... هر 4 هفته یکبار پوست قبلیتان با پوست جدید جایگزین می شود؟
آیا می دانید که... استفاده هدفون به مدت 1 ساعت باکتریهای گوش را تا 700 بار بیشتر میکند؟
منبع : delgarm.com
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بیحرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
مولوی
ابهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد
گل از نسرین همیپرسد که چون بودی در این غربت
همیگوید خوشم زیرا خوشیها زان دیار آمد
سمن با سرو میگوید که مستانه همیرقصی
به گوشش سرو میگوید که یار بردبار آمد
بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد
همیزد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی
بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد
صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمد
ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو
به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد
ببین کان لکلک گویا برآمد بر سر منبر
که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد
مولوی
نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن
که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار
رهی معیری
این بوی بهاراست که از صحن چمن خاست
یا نکهت مشک است کز آهوی ختن خاست
انفاس بهشت است که آید به مشامم
یا بوی اویس است که از سوی قرن خاست
این سرو کدام است که در باغ روان شد
وین مرغ چه نام است که از طرف چمن خاست
بشنو سخنی راست که امروز در آفاق
هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست
سودای دل سوخته لاله سیراب
در فصل بهار از دم مشکین سمن خاست
تا چین سر زلف بتان شد وطن دل
عزم سفرش از گذر حب وطن خاست
آن فتنه که چون آهوی وحشی رمد از من
گویی ز پی صید دل خسته من خاست
هر چند که در شهر دل تنگ فراخ است
دل تنگی ام از دوری آن تنگ دهن خاست
عهدی است که آشفتگی خاطر خواجو
از زلف سراسیمه آن عهدشکن خاست
خواجوی کرمانی
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته
آیا در تصویر بالا می توانید ستاره پنج پر پنهان را ببینید؟
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
¤¤¤¤
حالا ستاره پنج پر مخفی در تصویر زیر نمایان می شود:
منبع:zoomit.ir
شب، شبی بیکران بود
دفتر آسمان پاره پاره
برگ ها زرد و تیره
فصل، فصل خزان بود
هر ستاره
حرف خط خورده ای تار
در دل صفحه ی آسمان بود
***
گرچه گاهی شهابی
مشق های شب آسمان را
زود خط می زد و محو می شد
باز در آن هوای مه آلود
پاک کن هایی از ابر تیره
خط خورشید را پاک می کرد
***
ناگهان نوری از شرق تابید
خون خورشید
آتشی در شفق زد
مردی از شرق برخاست
آسمان را ورق زد
امروز کلیپ معنای زندگی را که کلیپ بسیار فوق العاده وتاثیر گذار را از نور دانلود گرفتم و برای دانلود گذاشتم.
این کلیپ از زبان یک مسلمان است که پرسشهای ساده ای دربارهی زندگی از قبیل ما از کجا و چگونه آمده ایم و به کجا خواهیم رفت و هدفمان از زندگی چیست، مطرح میکند و همه انسانها را به چالش میکشد. این شخص مسلمان گوشزد میکند که چنان زندگی کنیم که در روز قیامت اولین روزی نباشد که معنای حقیقی زندگی را درک کنیم.
دانلود در ادمه مطلب
ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر
مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم؛
متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر
بدون ملاحظه ایام را میگذرانیم، خیلی کم میخندیم، خیلی تند رانندگی میکنیم، خیلی زود عصبانی میشویم، تا دیروقت بیدار میمانیم، خیلی خسته از خواب برمیخیزیم، خیلی کم مطالعه میکنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه میکنیم و خیلی بندرت دعا میکنیم
چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت میکنیم، به اندازه کافی دوست نمیداریم و خیلی زیاد دروغ میگوییم
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم
فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را
بیشتر مینویسیم اما کمتر یاد میگیریم، بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام میرسانیم
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر
کامپیوترهای بیشتری میسازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم
اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است،مردان بلند قامت اما شخصیت های پست سود های کلان اما روابط سطحی
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده
بدین دلیل است که پیشنهاد میکنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است
در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید
زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید
زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است
از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید
عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم
بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که میتواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید
هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن میتواند آخرین لحظه باشد
اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به خودتان میگویید که ”یکی از این روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... ”یکی از این روزها“ ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید!
من داشتم تو زیرزمین دنبال عکسهای خانوادگی می گشتم که به شجره نامه خانوادگی برخوردم. یه نگاه سریع بهش انداختم و رفتم بالا تا با مادرم راجع به اون صحبت کنم. مسئله اینه که من برگه ها رو کامل نخوندم که همه قسمتهاشو به مادرم بگم. فقط چند تا چیز یادم مونده. شما می تونید کمک کنید با همین اطلاعاتی که تو خاطرم هست شجره نامه خانوادگیمو کامل کنم؟
دو مادربزرگ - پدربزرگ داشتم که هر کدوم 2 تا بچه داشتند،هر دوی آنها ازدواج کردند و 2 تا بچه دارند
در کل اعضای خانواده 10 نفر هستند. (الکس،دیوید،جیمی،جسیکا،جان،جاستین،لینکولن،مارتا،مری، تینا)
یکی از اجداد جیمی، دیوید است
خواهر جان، تینا را به دنیا آورده است
مری آخر هفته قبل با پسر خواهر برادرش به بولینگ رفت
الکس پسرخاله (یا پسر عمه یا پسر دایی) یکی از دخترها است
جاستین با مری ازدواج کرد
جسیکا یکی از اجداد و دخترخاله ( یا دخترعمه یادختر دایی) تینا نیست
برادر لینکولن کارت بیسبال خودش رو به پسر جاستین نشان داد
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
↓↓↓
جواب معما :
مارتا و دیوید اجداد آنها بودند
آنها صاحب 2 بچه به نام های جان و مری شدند
جان با جسیکا ازدواج کرد که لینکولن و الکس را به دنیا آورد
مری با جاستین ازدواج کرد و تینا و جیمی را به دنیا آورد
منبع:parsegard.com
شخصی به یكی از خلفای دوران خود مراجعه و درخواست كرد، تا در بارگاه او به كاری گمارده شود.
خلیفه از او پرسید: قرآن میدانی؟
او گفت: نمیدانم و نیاموختهام.
خلیفه گفت: از به كار گماردن كسی كه قرآن خواندن نیاموخته است، معذوریم.
مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقهی خود، به آموختن قرآن پرداخت.
مدتی گذشت، تا این كه از بركت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید كه دیگر در دل نه آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.
پس از چندی،خلیفه او را دید و پرسید:
«چه شد كه دیگر سراغی از ما نمیگیری؟»
آن آزادمرد پاسخ داد:
«چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم كه از خلق و از عمل بینیاز گشتم».
خلیفه پرسید:
«كدام آیه تو را این گونه بینیاز كرد؟»
مرد پاسخ داد:
«مَن یَتّقِ اللّه یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب ؛ هر كس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت نماید، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها، راهی پدید میآورد و از جایی كه تصور نمیكند، به او روزی میرساند و نیازهای زندگیاش را برطرف میسازد». (سوره طلاق، آیات 2 و 3)
منبع:
tebyan.net
من امروز می خواهم پاورپوینت جالبی را به شما عزیزان معرفی کنم.
در این پاورپوینت صفحه کامپیوتر شما را تبذیل به دوربین عکاسی می کند. پیشنهاد می کنم دانلود کنید.
شما می توانید این پاورپوینت را در لینک زیر دانلود کنید.دانلود با لینک مستقیم 811کیلوبایت
چشم پوشی از حقایق آن را تغییر نمیدهد.
این عشق است که زخم را شفا می دهد نه زمان.
گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند در سختی ها زیبایی باید آفرید.
آموخته ام که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم.
چهار جیز است که نمی توان آن ها را بازگرداند:
سنگ...پس از رها کردن!
حرف...پس از گفتن!
موقعیت...پس از پیان یافتن!
زمان...پس از گذشتن!
همه چیز چون بسار گردد خوار و ارزان گردد مگر علم و دانش که هرچه بیشتر شود عزیز باشد.
زندگی را از طبیعت بیاموزیم؛چون بید متواضع باشیم؛چون سرو راست قامت؛مثل صنوبر صبور؛مثل رود روان؛مثل بلوط مقاوم و مثل ابر با کرامت باشیم.
خردمندی آن است که آنچه می دانی بر زبان آوری و به آنچه می گویی عمل کنی.(حضرت علی (ع)).
کشف یافتن سرزمین های تازه نیست بلکه دیدن با نگرشی تازه است.
در نبرد روزهای سخت و انسان های سخت این انسان های سخت هستند که می مانند نه روز های سخت...
خواست خدا را انتخاب نکنید،بلکه فقط آن را تایید کنید.
باری را که به واسطه پذیرش و خواست و خرد خدا بر دوش شما گذاشته می شود، تحمل کنید.
و اعتقاد داشته باشید که سنگینی هر باری، تبرکی الهی ست.
بدین سان نیرو های ناشناخته ای از قلمروی ملکوت فعال می شوند که بارتان را بر میگیرند و اعجاز های بیشماری بر شما می بارند.
از فراز ابدیت، ناظران عرش، فرشتگان و ملایک خدا تلاش و مبارازات تو را نظاره می کنند.
پس قوی باش! تو در تلاش و پیکارت تنها نیستی که در حضور فوجی عظیم به مبارزه ای شریف برخاسته ای.
یا میدانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید، شیطان دچار درد شدید در سر میشود و باز کردن
قرآن، شیطان را تجزیه میکند و با خواندن قرآن، به حالت غش فرو میرود و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش
میشود؟
و آیا شما می دانید که هنگامی که میخواهید این پیام را به دیگران ارسال کنید شیطان سعی خواهد کرد تا
شما را منصرف کند؟ فریب شیطان را نخور، پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید و توی وبلاگها
یا سایتهاتون بذارید.
به نام خدا
موبايل آیفون رایگان یا خیلی محصولات حرفه ای دیگر ( کاملا رایگان )امتحان کنین ضرر ندارد .
حتی لازم نیست یک ریال هم بپردازید. به خدا الکی نیست.
مطمئنم باور نمی کنید.
درست مثل من ولی منم تا موبایلو در خونم بهم ندادن باور نکردم.
شما با ثبت نام در این سایت و دعوت کردن دوستان به این سایت محصول رایگان ( موبایل، لپتاب، تبلت، کنسول بازی، تلویزیون LED و ...)تحویل بگیرید. باور کنید حقیقت داره.
( چون ثبت نامش مجانیه هیچ ریسکی نداره ولی من که یک موبایل مجانی گرفتم )
یک سوال که برای همه پیش میاد :چرا این شرکت هدایای مجانی می دهد؟ این شرکت در واقع یک شرکت تبلیغاتی است که توسط شرکت های بزرگی همچون اپل، نوکیا، سونی اریکسون، سامسونگ و ... پشتیبانی می شود و در واقع برای آنها تبلیغ میکند که خرج این گونه تبلیغات بسیار کمتر از تبلیغات در تلویزیون هاست.
در حقیقت شما با زیر مجموعه گیری افراد بیشتری را به این سایت وارد میکنید و وقتی تعداد افراد دعوت شده به سایت به تعداد مشخصی رسید محصول به در خونه شما فرستاده می شود. ( این تعداد افرادی که باید ثبت نام کنید به نوع محصول در خواستیه شما بستگی دارد، مثلا برای iphone 4s شما باید 45 نفر را به سایت دعوت کنید. )
راستی اگه شما از طریق لینک من ثبت نام کنید چیزی ازتون کم نمیشه ولی اگه این کارو نکنید شما حق الناس به گردن دارید و محصولی که براتون میفرستند حرامه چون من راضی نیستم، به هر حال من کلی زحمت کشیدم و تایپ کردم و شما رو به این سایت دعوت کردم.
مراحل زیاده اما به خدا ارزش یک آیفون 4 رو داره ...
مراحل کار: ابتدا باید با استفاده از لینک زیر وارد سایت xpango بشید:
نوشته ی زیر را در کادر بالا(مرورگر ) کپی کنید:
تو رو خدا تغییرش ندید.
حالا طبق عکس و توضیحات من پیش برین ، مرحله به مرحله ...
1. ابتدا که باید در بالای صفحه سایت register رو پیدا کنید و روش کلیک کنید:
. حالا فرم رو طبق عکس کامل و دقیق پرکنید و در آخر روی register now کلیک کنید. ( اگه عکس ها براتون واضح نیست روش کلیک کنید یا اونو تو یک پنجره دیگه باز کنید تا در اندازه واقعی ببینیدش )
* تمام موارد را بصورت فینگلیشی وارد کنید ( به جز آدرس که باید انگلیسی باشه ) *
تو نوشتن آدرس به انگلیسی من کمکتون میکنم ، کلمات پر کاربرد :
پلاک : no
واحد : unit
طبقه : floor یاflat
ساختمان : bldg
کوچه : alley
خیابان : st
خیابان بزرگ : ave
بلوار : blvd
میدان : sq
چهارراه : cross
بعد از : after
قبل از : before
جاده : rd
جنوبی : south
شمالی : north
غربی : west
شرقی : east
به طور مثال:
enghelab sq , imam ave, shah st, shahid alley, aseman bldg, floor2, unit8
در قسمت Referrel id شماره زیر را وارد کنید:92888794
3. حالا چنین صفحه ای براتون باز میشه:
به این معنی که شما باید برید، ایمیلتون رو چک کنید و ایمیلی که از طرف xpango دریافت کردید رو باز کنید و روی لینک فعال سازی کلیک کنید. ( به عکس ها توجه کنید )
اگر مشكل داشتيد نظر دهيد
اگر دروغ رنگ داشت هر روز شايد
ده ها رنگين کمان از دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمياب ترين چيزها بود
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمين را زير پای خود داشتم
و تو هيچ گاه عزم صعود نمی کردی
آنگاه شايد پرچم کهربايی مرا در قله ها به تمسخر نمی گرفتی
اگر گناه وزن داشت هيچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
اگر ديوار نبود نزديکتر بوديم, همه وسعت دنيا يک خانه می شد
و تمام محتوای سفره سهم همه بود
و هيچ کس در پشت هيچ ناکجايی پنهان نمی شد
اگر خواب حقيقت داشت
هميشه با تو در آن ساحل سبز لبريز از نا باوری بودم
اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بيش از خدا نمی پرستيدند
و يکنفر کنار خيابان خواب گندم نمی ديد
تا ديگری از سر جوانمردی بی ارزشترين سکه اش را نثار او کند
اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترين کالا بود, زيبايی نبود, خوبی هم شايد
اگر عشق نبود به کدامين بهانه می خنديديم و می گريستيم؟
کدام لحظه ناب را انديشه می کرديم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آورديم؟
آری بيگمان پيش تر از اينها مرده بوديم, اگر عشق نبود
اگر کينه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختيار عشق می گذاشتند
و من با دستانی که زخم خورده توست
گيسوان بلند تو را نوازش می کردم
و تو سنگی را که من به شيشه ات زده بودم به يادگار نگه می داشتی
و ما پيمانه هايمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر می کرديم
”زنده ياد دکتر علی شريعتي“
پروردگارا، تو را شکر می کنم ...
.... برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی
... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی
تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.
تو را شکر می گویم برای تمام چیزهائی که مدتی به من قرض دادی و سپس بازپس گرفتی .
خدایا، شکرت برای تمام لبخندهای محبت بار، دستان یاری رسان، برای همه آن عشق و محبت و چیزهائی شگفت انگیزی که دریافت کردم
شکر برای تمام گلها و ستارگان، برای فرزندان و عزیزانی که دوستم دارند.
خدایا، تو را شکر می گویم برای تنهائیم، برای شغلم، برای مسائل و مشکلاتم، برای تردیدها و اشکهایم، چرا که همه اینها مرا به تو نزدیکتر کرد.
تو را شکر می گویم برای تداوم حیاتم، برای اینکه سرپناهی در اختیارم نهاده ای، برای غذایم و برای برآورده کردن تمام نیازم.
امسال چه چیز در انتظارم است ؟
پروردگارا، همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای.
ش
تنها از تو می خواهم:
آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هرآنچه بر سر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را.
آنقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم
و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم هستند.
پروردگارا، به من بردباری، فروتنی،
و تسلیم و رضا عنایت فرما
خدایا، مرا آن ده که مرا آن به ،
و آنچه را که نمی دانم چگونه از تو بخواهم
پروردگارا، به من قلبی فرمانبردار، گوشی شنوا، ذهنی هوشیار، و دستانی ساعی عنایت فرما تا بتوانم تسلیم رضایت گردم و آنچه را که به کمال برایم خواسته ای بدیده منت بپذیرم.
خدایا، بر تمام عزیزانم برکت و بهروزی عطا کن، و صلح و دوستی و آرامش بر قلوب انسانها حاکم گردان .
آمین
يک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود
چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند
او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد.
او برروي يک صندلي دستهدارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.
در کنارش يک بسته بيسکوئيت و مردي نشسته بود كهروزنامه مي خواند.
وقتي که او نخستينبيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.
پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.»
ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برميداشتآن مرد هم همين کار را ميکرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نميخواست واکنش نشان دهد.
وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد:
«حالا ببينم اين مرد بيادب چکار خواهد کرد؟»
مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد
اين ديگه خيلي پرروئي ميخواست!
او حسابي عصباني شده بود.
در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت
وقتي داخل هواپيما روي صندلياش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را بردارد. ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!
خيلي شرمنده شد!! از خودش بدش آمد
... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که
خريده را داخل ساکش گذاشته است.
آن مرد بيسکوئيتهايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد...
در صورتي که خودش آن موقع که فکر ميکرد آن مرد دارد از بيسکوئيتهاي اوميخورد خيلي عصباني شده بود. متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرتخواهي نبود.
- چهار چيز است که نميتوان آنها را بازگرداند...
سنگ ...
پس از رها کردن!
حرف ...
پس از گفتن!
موقعيت...
پس از پايان يافتن!
و زمان ...
پس از گذشتن!
جشن خُردادگان
زمان برگزاری: روز خرداد (ششمین روز ماه باستانی) از ماه خرداد (سومین ماه سال) برابر با ششم خرداد در گاهشماری خورشیدی.
نگیزه برگزاری: فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.
مفهوم امشاسپند خرداد: خرداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. خرداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود. در گاتها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهان اند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. در یسنا، هات ۴۷، آمدهاست که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
امشاسپند خرداد در متنهای کهن: چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور میشود که «... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید میشود هر آن کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کردهاست. در بندهش نیز درباره خرداد آمدهاست : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «... خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [ یعنی] که او سرور همهاست. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
گل ویژه جشن خردادگان:در کتاب بندهش از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شدهاست: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ..» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروفترین نمونههای گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته میشود، همچنین یکی دیگر از گونههای نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ Lilium lederbourii نام گرفتهاست. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شدهاست.
آیینهای جشن خردادگان: یکی از مهمترین آیینهای روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگ تر میشود، رفتن به سرچشمهها یا کنار دریاها و رودها، تن شویی در آب و خواندن نیایشهای ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بودهاست. نمونهای از سنتهای رایج در این روز را میتوان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت نمود که از آیینهای ویژه خرداد روز به «تن شویی»و«کندن چاه» و «نو کردن کاریز» اشاره میکند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» یاد آوری شده که «در خرداد روز جوی کن». بر این پایه، در این روز توجهای ویژه میشده به نگهداری و نوسازی جایهایی که آب از آنها سرچشمه میگیرد و در آنجا جاری میشود چون چشمهها، چاهها، جویها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر میکنند.
غر زدن یک بیماری تاریخی در میان مردم و شاید برخی مسئولان کشور که آنها هم جزئی از مردم هستند، است.
البته ناگفته نماند چندی است گروهی معروف به روشنفکران بیشتر از دیگران به معقوله غر زدن روی آوردند پس مانند شعر زیر غر بزن تا روشنفکر باشی:
صبح تا شب، مستمر غر می زنیم
ما اصولاً بیشتر غر می زنیم
******
طبق تحقیقات، حتی توی خواب
یا به پهلو یا دمر غر می زنیم
******
صبح بعد از پاشدن از خواب هم
ابتدا یک مختصر غر می زنیم
******
توی منزل هم اگر ممکن نشد
می رویم این دور و بر غر می زنیم
******
ظاهرا خوب است، حالی می دهد
علتش این است اگر غر می زنیم
******
هر کجا باشیم، در آپارتمان
یا که ویلا و کپرغر می زنیم
******
پشت رل در مرسدس بنزی قشنگ
یا که بر پالان خر غر می زنیم
******
گاه گاهی نم نمک یا زیر لب
گاه گاهی با تشر غر می زنیم
******
یا که خیلی بد ادا همراه با
پیچ و تابی در کمر غر می زنیم
******
گاه با کوبیدن یک لنگه کفش
یا دو دستی توی سر غر می زنیم
******
از کسی هر وقت دلخور می شویم
هفته ها کلی پکر غر می زنیم
******
وقت بیماری که محشر می شویم
بیشتر از سی نفر غر می زنیم
******
همسفر ها بیشتر تک می پرند
بسکه دائم در سفرغر می زنیم
******
بچه تا می گوید از بیرون برام
چیپس یا چیزی بخرغر می زنیم
******
توی شرکت از مدیر آزرده ایم
رو به این مشدی صفرغر می زنیم
******
یا که از دایی کیارش دلخوریم
هی به زندایی قمرغر می زنیم
******
وقت بر گشتن به منزل از سرِ
کوچه یا از پشت در غر می زنیم
******
چانه و این فکمان اوراق شد
بس که هی بر همدگر غر می زنیم
******
ما کما کان نیمی از این عمر را
بیخودی یا بی ثمر غر می زنیم
شعر از مصطفی مشایخی
پاورپوینت اولین ها در جهان
آنچه مي خواني، نوشته اي دلپذير است، امّا كوتاه. از آن بهره مند گرد! گفتاري است كه دالاي لاما بر آن بود براي سال 2006 بيان دارد. تنها چيزي كه از تو ستانده مي شود لحظاتي است براي خواندن؛ و انديشيدن به آن چه خوانده اي. پيام را براي خود نگاه ندار. سرود بايد دستان تو را در 4 شبانه روز ترك گويد. و تو خوش آيندي بس شگفتي آفرين در خواهي يافت. اين شگفتي ازآن همگان خواهد بود. چه آنان كه از موهوم پرستان نيستند و چه آنان كه بر باورهاي ديني استوارند...
1- بر اين باور باش كه عشق و دستاوردهاي عظيم، در برگيرنده مخاطرات بزرگ است.
2- آنگاه كه مي بازي، از باختت درس بگير.
3- سه اصل را دنبال كن:
4- به ياد داشته باش، دست نيافتن به آنچه مي خواهی گاهي از اقبال بيدار تو سرچشمه مي گيرد.
5- قواعد را فرا گير تا به چگونگي شكستن آن ها به گونه اي شايسته، آگاه باشي.
6- نگذار ستيزه اي خُرد بر ارتباطي پرقدرت، خللي وارد سازد.
7- هرگاه به اشتباه خويش پي بردي، بي درنگ گامهايي براي اصلاح آن بردار.
8- هر روز مجالي را صرف خلوت كردن كن.
9- آغوشت را به سوي دگرگوني بگشاي، امّا از ارزش هاي خود دست برندار.
10- به ياد داشته باش، خاموشي گاهي بهترين پاسخ است.
11- نيكو و آبرومند زندگي كن، آنگاه، به وقت سالخوردگي، هنگامي كه به گذشته بينديشي، از زندگي ات ديگر بار لذت خواهي برد.
12- فضاي عشق در خانه تو شالوده اي است براي زندگي ات.
13- در ناسازگاري ها با افراد مورد علاقه ات، تنها به وضعيت فعلي بپرداز. گذشته را بزرگ نكن.
14- دانش خود را تسهيم كن، كه طريقي براي دستيابي به جاودانگي است.
15- با زمين مهربان باش.
16- سالي يكبار به جايي برو كه پيش تر هرگز در آن جا نبوده اي.
17- به ياد داشته باش، بهترين رابطه، رابطه اي است كه عشقتان به يكديگر بر نيازتان به يكديگر فزوني يابد.
18- كاميابي خود را به داوري بنشين، از آن طريق كه بداني چه واگذارده اي تا كاميابي را بدست آوري.
19- به عشق و آشپزي با واگذاردن بي پروا دست ياب.
عید نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است.خاستگاه عید نوروز در ایران باستان می باشد و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران عید نوروز را جشن میگیرند.
امروزه زمان برگزاری عید نوروز، در آغاز فصل بهار است. عید نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
زمان عید نوروز
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده میشود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
پیدایش عید نوروز
عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
آداب و رسوم عید نوروز در ایران:
مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز :یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو و عید نوروز را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛
کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است.و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
خريد لباس برای عيد نوروز
از يکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار مي روند و لباس عيدشان را می خرند.در گذشته مردم معمولا پارچه هايي را خريداری می کردند که رنگ روشن داشت و معتقد بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه آن را روزهای دوشنبه يا جمعه قيچی کنند و نيز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت سنگين است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بريده شود نصيب دزد يا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسايل خانه نيز بايد عوض شود و يا تميز گردد. پختن نان شيرين از جمله کارهايي بود که حتماً بايد قبل از عيد نوروز و برای عيد انجام میگرفت.
سبز کردن گندم، عدس، تره تيزک، ده پانزده روز به عيد نوروز مانده در خانه ها صورت می گيرد. در شیراز معمولا برای اين کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس يا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی امام زمان می ريزند و به ترتيب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند .
خانه تکانی يا رفت و روب قبل از عید نوروز :
يکی دو هفته پيش از عيد نوروز خانه تکاتی يا رفت و روب انجام می گيرد و مجدداً اثاثيه را جابه جا می کنند و گرد گيری می کنند و دوباره آنها را می چينند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند.
سفره هفت سین و ساعت تحويل سال
برای تحويل سال در يکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند . پيش از هر چيز آيينه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سين را می گذارند.
هفت سين عبارت است از سماق، سير، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی . علاوه بر هفت سین شمع و آینه تخم مرغ و ... سر سفره گذاشته میشود.
موقع تحويل سال همه اهل خانه بايد با لباس نو بر سر سفره باشند اسپند نيز دود می شود و هر کدام از اين ها فلسفه ای دارد. شمع برای روشنايي خانه و زندگی، قرآن نشان توجهی است که بايد در آغاز سال به خداوند داشته، به علاوه در سال نو، صاحب قرآن يار و مددکار اهل خانه خواهد بود.
ديد و بازديد عید نوروز
از بامداد نوروز ديد و بازديدها آغاز می شود در همه خانواده ها رسم است که به ديدار کسی که از نظر سن و شخصيت بر ديگران مزيت دارد بروند و دست او را ببوسند و تبريک بگويند و او نيز عيدی که شامل سکه يا پول است به آنها بدهد. بعضی نيز صبح عيد نوروز يک بشقاب گندم برشته که شامل: کنجد، گندم، شاهدانه، نخودچی و کشمش است به اضافه يک بشقاب نان شيرين به اضافه تخم مرغ رنگی يا سکه به کوچک ترها می دهند.
سيزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز )
روز دوازده فروردين همه وسايل تهيه می شود و هر چه از شيرينی ها و آجيل ها باقی مانده برای صبح سيزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نيز هست. صبح سيزده فروردين همه دسته دسته عازم کوه و باغ های اطراف شهر می شوند و معتقدند در روز سيزده فروردين نبايد در خانه ماند زيرا اين روز نحس و بديمن می باشد. روز سيزده پيش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر اين روز ويژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشايش بخت خود اين کار را می کنند.
عیدنوروز,بر همگان مبارک باد.
درجزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند: شادی- غم- غرور-عشق و...
روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت.
همه ساکنین جزیره قایقهایشان را آماده وجزیره را ترک می کردند
اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند چون او عاشق جزیره بود.
وقتی جزیره به زیر آب فرومی رفت عشق از ثروت که با قایق با شکوهی جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:
"آیا می توانم با تو همسفر شوم؟"
ثروت گفت:
"نه من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم دارم و دیگر جایی برای تو وجود ندارد."
پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست.
غرور گفت:
"نه نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد."
غمدر نزدیکی عشق بود.
پس عشق به او گفت:
"اجازه بده تا من با تو بیایم!"
غم با صدای حزن آلود گفت:
"آه عشق من خیلی ناراحت هستم.احتیاج دارم تا تنها باشم."
عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد.
اما او آنقدر غرق شادی بود که صدای او را نشنید.
آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت:
"بیا عشق تو را خواهم برد."
عشق آنقدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد.
وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رفت وعشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود چقدر بر گردنش حق دارد.
عشق نزد علم که مشغول حل مسئله ای روی شن های ساحل بود رفت و از او پرسید:
"آن پیر مرد که بود؟"
علم پاسخ داد:
"زمان"
عشق با تعجب پرسید:
"زمان؟ چرا او به من کمک کرد؟"
علم لبخند خردمندانه ای زد و گفت:
"زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است......."
اگر نميخواهيد بيمارشويد ...
... احساساتتان را بيانکنيد.
هيجانات و احساساتي که سرکوب يا پنهان شده باشند به بيماريهايي نظير ورم معده، زخم معده، کمر درد و درد ستون فقرات منجر ميشوند. سرکوبي احساسات به مرور زمان حتي ميتواند به سرطان هم بيانجامد. در آن زمان است که ما به سراغ يک محرم ميرويم و رازها و خطاهاي خود را با او در ميان ميگذاريم!
گفتگو، صحبت کردن، کلمات، ... وسيلهدرمانيقدرتمندي هستند.
اگر نميخواهيد بيمارشويد ...
... تصميمگيري کنيد.
افراد دو دل و مردّد دچار دلهره و اضطراب هستند. دو دلي و بيتصميمي باعث ميشود که مشکلات و نگرانيها روي هم انباشته شوند. تاريخ انسان بر اساس تصميمگيريها ساخته شده است. تصميمگيري دقيقاً به معني چشمپوشي آگاهانه از بعضيمزايا و ارزشها براي به دست آوردن بعضيديگر است. افراد مردّد در معرض بيماريهاي معدي، دردهايعصبي و مشکلات پوستي قرار دارند.
اگر نميخواهيد بيمارشويد ...
... به دنبال راه حلها باشيد.
افراد منفي، مشکلات را بزرگ ميکنند و راه حلها را نمييابند. آنها غم و غصه، شايعه و بدبيني را ترجيح ميدهند. روشن کردن يککبريت بهتر از تاسف خوردن از تاريکي است. زنبور، موجود کوچکي است امّا يکي از شيرينترين چيزهاي جهان را توليد ميکند. ما همانيهستيم که ميانديشيم. افکار منفي باعث توليدانرژيمنفي ميشوند که آنها نيز به نوبه خود تبديل به بيماري ميگردند.
غالبا آدمها غیرمنطقی، بی حکمت و خود محورند!
با این وجود آنان راببخشید.
اگر مهربان هستید، آدمها شما را به خودخواهی و غرض ورزی متهم می کنند!
با این وجود مهربان باشید.
اگر کامیابید، دوستانی بی وفا و دشمنانی واقعی خواهید یافت!
با این وجود موفق باشید.
اگر درستکار و صادقید، آدمها شما را فریب خواهند داد!
با این وجود امین و صادق بمانید.
آنچه شما سالهایتان را برای بنایش صرف
کرده اید، آدمها یک شبه نابودش می کنند!
با این وجود بنا کنید.
اگر به شادی و آرامی برسید، دیگران حسادت می کنند!
با این وجود شاد باشید.
نیکی های امروزتان را فردا فراموش
می کنند!
با این وجود نیکی کنید.
حتی وقتی بهترین هاي خود را ایثار می کنید، باز
می گویند کافی نیست!
با این وجود بهترین ها را ایثار کنید.
با این وجود در سنجش نهایی، قضاوتهای ایشان نیست که شما را می سنجد!
تنها خداست که شما را داوری
می کند.
برگرفته از کتاب مادر ترزا
آموخته ام... كه زندگي دشوار است، اما
من از او سخت ترم
اگر همان كاري را انجام دهيد كه هميشه انجام ميداديد، همان نتيجه اي را ميگيريد كه هميشه ميگرفتيد.
خورشيد باش كه اگر خواستينتابينتواني.
”زرتشت“
برايكشف اقيانوسهاي جديدبايد شهامت ترك ساحل آرام خود را داشته باشيد.
اين جهان، جهانتغيير است نه تقدير.
”تولستوي“
انسان هيچ وقت بزرگ نميشود مگر آنكه ببخشد.
”نلسونماندلا“
كشتي در بندر از امنيتكافي برخوردار است، اما كشتيها براياين ساخته نشدهاند.
همه ما برای بیدار شدن در هنگام صبح احتیاج به كمك داریم. برای بعضیها صدای بلند زنگ ساعت میتواند مفید باشد و بعضی دیگر هم تا یك فنجان بزرگ چای یا فهوه غلیظ ننوشند نمیتوانند خود را از بستر گرم و نرم رختخواب رها كنند. حدود 62 درصد از مردم بین 15 دقیقه تا یك ساعت زمان احتیاج دارند تا به طور كامل هوشیاری خود را به دست بیاورند و آماده انجام كارهای روزانه خود شوند. اما چرا اینگونه است؟ تعدادی از متخصصان علوم خواب به این سوال پاسخ دادهاند.
یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان حمله کنن سمت من. بعدش تو ازدهام جمعیت محو شم برم پی کار خودم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم
بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری انقد بزنم که
صدای گرگ دربیارن تو افق.......
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فـانـتزیام اینه کــه
کنترل تلویزیون خونمونو بردارم
بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،
این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم !
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،
کلی آدم بیگناه اینجا هست !
.
.
.
توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ”(صدای کفششه!) ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ … ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ … پسره ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که...
تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم...
بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم...
منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد...
برو از خدا بترس....
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
از فانتزیای اصلیم اینه که واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی ! منم ۱۱ماه با این راز تو سینم زندگی کنم تا اینکه یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن این راز رو فاش کنم و همه تو بهت و حیرت به هم نگاه کنن و زبونشون بند بیاد … منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک کنم و در نور محو بشم و هرچی صدام کنن و دنبالم بیان بهم نرسن و بقیه ی عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن کصـافـطــا !!!
اخیرا هم به این شکل کاملش کردم :
بعد که ۱سال تموم شد به نحو عجیبی زنده بمونم و قیافه و هویتمو عوض کنم برم تو کلاس به عنوان یه شاگرد جدید بشینم که از خارج اومده ؛ بعد عذاب وجدانشونو ببینم حال کنم !
تخیل در حد جنگ ستارگان هندی
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!
اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از عجیبترین فانتزیامم اینه
واسه امتحانا درس بخونم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیامم اينه كه:
.
.
با لحن جدی و خسته
به یه دکتر بگم:
لطفا حاشیه نرو دکتر!!
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم:
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
يكي از فانتزيام اينه كه وقتي يكي داره تو فانتزيش توي گرد غبار يا دود محو ميشه
از اون طرف دودا بگم پخخخخخخخخخخخخخخ بعد سكته ناقص بزنه بعد بميره
بعد منم تو چاهي كه از فرط خنده حفر كردم سقوط كنم
بعد اون دنيا يقمو بگيره از پل صراط پرتم كنه پائين!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم :
.
.
.
"مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی
بعد برگه رو تحویل بدم برم!!!
ما همچین آدمی هستیم....
وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری میشستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریهام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری 3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاهه گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
تو عروسی نشسته بودم یه بچه 3 ، 4 ساله اومد یک هسته هلو داد بهم، منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زیر میز، چند ثانیه بعد دیدم دوباره آوردش، این دفعه پرتش کردم یه جای دور دیدم دوباره آورد!! می خواستم این بار خیلی دور بندازمش که بغل دستیم بهم گفت آقا این بچس سگ نیست! طرف بابای بچه بود!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها، من بالاترین نمره رو گرفتم. می گه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
به مامانم میگم میخوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ میگه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر.......!!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
و یك تجربه دردناك كه برا خودم اتفاق افتاده هیچ وقت به رنگ قرمز و آبی رنگ شیر توالت اعتماد نكن!!!!!!!!!
پرسش 1
در اين تصوير2 تا از چوب كبريتها را جابجا كنيد تا در تصوير به جاي 2 مربع، 3 مربع داشته باشيم.
پرسش 2
آيا ميتوانيد به كمك 4 چوب كبريت اين شكل را به دو قسمت يكشكل و يكاندازه تبديل كنيد؟
جواب معما
پاسخ 1
با جابجايي 2 تا از چوب كبريتها تصوير طوري تغيير ميكند كه در آن به جاي 2 مربع، 3 مربع داريم.
پاسخ 2
اگر چوبكبريتها را به اين ترتيب در تصوير قرار دهيد ، تصوير به دو قسمت هم اندازه و هم شكل تبديل ميشود.
اتفاقات خوب برای کسانی میافتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق میورزند بااینکه ضربه خوردهاند.
قبل از اینکه چیزی بفهمید، به خودتان میآیید و میپرسید، « چطور اینقدر زود دیر شد؟ » پس برای فکر کردن به زندگیتان وقت بگذارید. وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه میخواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید.
برای ریسک کردن وقت بگذارید. برای عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن و بخشیدن وقت بگذارید. زندگی کوتاهتر از آن است که معمولاً به نظر میرسد.
اینها ۱۰ چیزی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید :
این لحظه، زندگی شماست!
زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا میآیید و میمیرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که میتوانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که میتوانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان.
زندگی طولانی نیست!
این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوششانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.
فداکاریهایی که امروز میکنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود!
وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف میرسد--چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر که نیاز به زمان و تعهد دارد--باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگیام را خلاف بقیه آدمها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»
هنگامیکه وقت تلف میکنید، بنده دیروز میشوید!
اما وقتی فعال هستید، مثل این میماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که کمکتان میکند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.
شکست فقط درسی برای عبرت گرفتن است!
اتفاقات خوب برای کسانی میافتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق میورزند بااینکه ضربه خوردهاند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید؛ این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمیتوانید فراموششان کنید. آنها را مثل درسهایی ببینید که میتوانید از آنها عبرت بگیرید و برای آیندهتان از آنها استفاده کنید.
خودتان مهمترین ارتباطتان هستید!
خوشبختی زمانی اتفاق میافتد که بدون نیاز به تایید کسی دیگر، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه بتوانید ارتباطی سالم به فردی دیگر داشته باشید، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و در چشم خودتان، خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتمادبهنفس به چشمان اطرافیانتان نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
عمل افراد، حقیقت را میگوید!
در زندگی با کسانی روبهرو خواهید شد که در زمانهای درست، حرفهای درست خواهند زد اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.
مهربانیهای کوچک دنیا را زیباتر خواهد کرد!
به کسانی که به نظر میرسد روز سختی داشتهاند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایهای است که هیچوقت تمام نمیشود. و هر جا که انسانی باشد، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید، به این دلیل که میدانید افراد زیادی هستند که میدانند چیزی ندارند.
پشت هر زندگی زیبا، شکلی از درد بوده است!
میافتید، بلند میشوید، اشتباه میکنید، زندگی میکنید، یاد میگیرید. شما انسانید، کامل نیستید. ضربه خوردهاید اما هنوز زندهاید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی میشوید اما هنوز زیباییهای زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را میکشد.
گذشت زمان و کسب تجربه، دردها را التیام میبخشد!
سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم، اینطور برایم توضیح داد: به این دایرهها نگاه کن. دایرههای سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایرههای من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربههای بیشتری دارم. دایرههای کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند. فرض میکنیم که هر دو ما یک اتفاق بد یکسان را تجربه کرده باشیم. میبینی که سایز دایره قرمز برای هر دو ما یکسان است اما ببین چه درصد از فضا را در دایره سیاه اشغال میکند. اتفاق بد تو به این دلیل بزرگتر به نظر میرسد که قسمت بزرگتری از تجربیات کلی زندگی توست. چیزی که باید یاد بگیری این است که یک اتفاق بد و بسیار ناراحتکننده که الان در زندگیت وجود دارد، یک روز بخشی از گذشته بزرگتر تو خواهد شد و دیگر اینقدر مهم به نظر نخواهد رسید.
شاید شما هم به این روزهایی كه صبحها و عصرهایش تاریك و سرد است، حساسیت دارید، شاید دلتان میخواهد فقط بخوابید و از خانه خارج نشوید.
اگر اینطور است شاید شما هم یكی از افرادی باشید كه روحشان بسته به فصل خوب یا بیمار میشود.
زمانی كه روزها كوتاه و هوا سرد میشود، طبیعی است كه احساس كنید به اندازه قبل سرحال و پرانرژی نیستید؛ حتی كمی احساس مالیخولیا داشتن هم طبیعی است اما در مورد برخی افراد وضع فرق میکند و با فرا رسیدن فصل زمستان آنها ناراحتیهای جدیتر روحی را تجربه میكنند.
در واقع این افراد بیماری «اختلالات خلقی فصلی (SAD)» را تجربه میكنند كه فرمی از بیماری افسردگی است و حتی میتواند باعث از كارافتادگی و گوشهگیری مطلق فرد شود.
براساس آمارهای جهانی این بیماری حتی ممكن است تا 20درصد از جمعیت جهان را درگیر كند.
اگر فكر میكنید شما هم ممكن است این بیماری را داشته باشید ببینید این علائم را دارید یا نه؟
خواب زمستانی میروید
خوابآلود بودن و خستگی
افرادی كه مبتلا به بیماری اختلال خلقی فصلی هستند در فصول پاییز و بهخصوص زمستان بیشتر از سایر فصلها میخوابند.
نتایج مطالعهای كه در نشریه «ژورنال سایكوسوماتیك» به چاپ رسیده نشان میدهد كه افراد مبتلا به SAD طی تابستانها حدودا هرشب 7 ساعت و نیم و در پاییز هر شب 8 ساعت و نیم میخوابند و این رقم در زمستان به حدود 10ساعت در هر شب میرسد.
البته اگر صرفا بهدلیل بیشتر خوابیدن در زمستانها فكر میكنید SAD گرفتهاید باید بگوییم اینطور نیست.
برخی مطالعات نشان دادهاند افراد مبتلا به SAD بیشتر دچار بیخوابی شده و اختلالات خواب را تجربه میكنند.
در واقع این معیار به تنهایی نمیتواند نشانگر تشخیص این بیماری باشد.
غم عالم روی دوش شماست؟
غمگین بودن
«اختلال خلقی فصلی» فرمی از بیماری افسردگی است و در نتیجه بسیاری از علائم آن با افسردگی مشابه است (برای مثال بیشتر از حد معمول خوابیدن).
شایعترین علامتهای افسردگی «احساس غم» و «كاهش تمایل به فعالیتهای معمول» است.
اگر فردی در مدت 2 هفته هر روز این علامتها را تجربه كند یعنی به احتمال بسیار زیاد دچار افسردگی است، اما تجربه كردن چنین علائمی فقط در فصلهای پاییز و زمستان میتواند نشانگر احتمال ابتلا به SAD باشد.
چقدر عصبانی هستید؟
بیقراری
خشم، عصبانیت و بیقراری علائم شایع افرادی هستند كه اختلال خلقی فصلی را تجربه میكنند.
مطالعات نشان داده افراد مبتلا به SAD بسیار بیشتر از افراد معمول جامعه بیقراری و رفتارهای شدید دارند.
میزان بروز خشونت و رفتارهای افراطی در افراد مبتلا به این بیماری از افراد مبتلا به بیماری افسردگی اساسی بیشتر است.
مطالعهای كه در سال 2006 در كانادا انجام شده نشان میدهد كه حدود 40درصد از افراد مبتلا به SAD دورههایی از خشم و عصبانیت شدید و بیدلیل را تجربه میكنند این در حالی است كه در افراد مبتلا به افسردگی این میزان 27درصد است.
جالب است بدانید در همین مطالعه مشخص شده هریك از این افراد طی یك ماه حدود 19حمله ناگهانی خشم را تجربه میكنند.
به بشقابتان نگاهی بیندازید
افزایش اشتها
افراد مبتلا به اختلال خلقی فصلی بهطور معمول افزایش اشتها را در ماههای عود بیماری تجربه میكنند.
65درصد از افراد مبتلا به این بیماری گفتهاند در ماههای سردتر و تاریكتر سال بیشتر از سایر مواقع گرسنهشان میشود و غذا میخورند.
شاید علت این افزایش اشتها پاسخ بیولوژیك بدن به كاهش سروتونین در بدن در این ایام است. سروتونین كه مسئول خلق و خوی انسان است اثر بلوككننده اشتها را هم دارد.
افراد مبتلا به SAD معمولا تمایل زیادی به خوردن مواد شیرین و كربوهیدراتها دارند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید این كار در واقع یك درمان است نه یك هوس چراكه با خوردن كربوهیدراتها (مثل پاستا و نان) سطح اسیدآمینهای به نام تریپتوفان در مغز بالا میرود كه این امر باعث ترشح سروتونین میشود كه خلق و خو را بهتر میكند و علائم بیماری را كاهش میدهد اما دركل همه این حالات باعث اضافه وزن و چاقی افراد مبتلا به SAD میشود.
اسمها یادتان میرود؟
مشكل در تمركز
افسردگی باعث احساس غم و ناراحتی و نیز حس تنهایی و رهاشدگی میشود اما درعین حال این بیماری روی عملكرد مغز هم تاثیر میگذارد.
بیماری SAD روی گروهی از عملكردهای مغزی از جمله تمركز، توانایی صحبت كردن و نیز حافظه تاثیرگذار است.
مطالعهای كه نتایج آن در نشریه روانپزشكی به چاپ رسیده نشان میدهد مشكلات ذهنی و عملكرد مغزی افراد مبتلا به اختلال خلقی فصلی در حد مبتلایان به افسردگی اساسی است.
بسیاری از افراد مبتلا به این بیماری در به خاطر سپردن اسمها و نیز قرارهای ملاقات دچار مشكل هستند.
تمایل شما كاهش یافته است؟
عدم تمایل به ارتباط شخصی
تمام افراد مبتلا به بیماریهای اضطرابی و افسردگی، كاهش تمایلات جنسی و میل به ارتباط خصوصی را گزارش كردهاند كه این درمورد SAD هم صادق است اما جالب است بدانید افرادی كه دچار فرم نادر SAD (یعنی بروز بیماری در فصلهای بهار و تابستان) هستند عكس این حالت را دارند و در زمان بروز بیماری در آنها تمایلات آنها به جای كاهش یافتن افزایش پیدا میكند.
یک نكته
مشكلات ذهنی و عملكرد مغزی افراد مبتلا به اختلال خلقی فصلی درحد مبتلایان به افسردگی اساسی است.
بسیاری از افراد مبتلا به این بیماری در به خاطر سپردن اسمها و نیز قرارهای ملاقات دچار مشكل هستند.
منبع:مجله ایده آل
▪ لبخند جذابتان می کند
همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.
▪ لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد
دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.
▪ لبخند مسری است
لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.
▪ لبخند زدن استرس را از بین می برد
وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
▪ لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند
به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.
▪ لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد
وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.
▪ لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
▪ لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد
عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.
▪ لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید
به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.
▪ لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید
لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.
استان آموزنده “شمس و مولانا”
می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد:بلی.
مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.
مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد
مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد:”ای مردم!شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است.” آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:”این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!” سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد:”ای مردم بی حیا!شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید،این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند.”
رقیب مولوی فریاد زد:”این سرکه نیست بلکه شراب است.”
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت ،دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست،تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.
(کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کوربن.ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری) با اندکی دخل و تصرف
تنها استفادهای که اغلب ما از پوست موز سراغ داریم به فیلمهای کمدی و زمینخوردن بازیگران مربوط میشود؛ اما محققان نشان دادهاند، پوست این میوه درون آب به تصفیهکنندهای تبدیل میشود که از تمامی تصفیهکنندههای شیمیایی شناخته شده، به مراتب مؤثرتر و کمخطرتر است.
فلزاتی مانند سرب و مس میتوانند از طریق زهکشی زمینهای زراعی یا پسابهای صنعتی به خاک و منابع آب شرب وارد شده و سلامتی انسان و دیگر جانداران را به خطر بیندازند. به عنوان مثال اثر مخرب سرب بر مغز و سیستم عصبی تأیید شده است.
در حال حاضر برای تصفیه آب و حذف فلزات سنگین از آن از موادی مانند اکسیدسیلیسیوم، سلولز و یا اکسیدآلومینیوم استفاده میشود. این شیوه جذب فلزات سنگین از آب پرهزینه است و عوارض جانبی بالقوهای دارد که از حضور اسیدهای متعدد در گروههایی مانند کربوکسیلیک و فنلیک که برای انجام این فرایند لازم هستند، ناشی میشود.
گوستاو کاسترو، محقق مؤسسه علوم زیستی Botucatu در برزیل و یکی از اعضای این تحقیق میگوید: «به نظر میرسد استفاده از پوست موز، راه حل مؤثر و بیخطری باشد».
به گزارش نشنال جئوگرافی، او و همکارانش برای انجام این مطالعه پوست موز را خشک و خرد کردهاند و آنرا درون محفظههایی از آب با تراکم بالای فلزات سنگین ریختهاند. روش دیگری نیز بهکارگرفتهشده که تهیه فیلتر از این پوستهای خشک شده و عبور جریان آب از میان آن بوده است.
جالبست بدانید هر دو روش موفقیتآمیز بودهاند و پوست موز توانسته بهتر از تصفیهکنندههای شیمیایی فلزات سنگین را از آب جدا کند و در خود نگهدارد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 190
بازدید هفته : 244
بازدید ماه : 268
بازدید کل : 265066
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
عالییییییییییییییی
به خصوص مطلب آخریه
موفق باشین
پاسخ:سپاس
عالی بود - لذت بردم . ممنون از وب سایت خوبتون
پیشگامان الکترونیک - برترین سایت ایرانی در زمینه تابلو روان - تلویزیون شهری و ادوات و تجهیزات و ملزومات و فروشگاه آنلاین انیمیشن های مخصوصی تابلو های روان و تلویزیون های شهری
http://tablokar.ir
واقعا عین حقیقته آفرین
به آدم روحیه میده مطالبت
بردوام باش دوست من
این قسمت وبت خیلی قشنگه خیییییلییییییییییی
افرییینننن
مطالبت عالیه لایک لایک لایک ♥♥♥♥♥♥♥♥♥
وبلاگت فوق العادست جواد شعبان پور واقعا لذت بردم ، ولی حیف بازدیدت کمه ، چرا با سایت های بزرگ تبادل لینک نمی کنی تا بازدیدت بالا بره ؟ یه سری به این سایت که واست گذاشتم بزن و باهاش تبادل لینک کن . بازدیدت رو از این رو به اون رو می کنه .... فقط یه بار امتحان کن
جواد شعبان پور وبلاگ خیلی خوبی داری .
منم یه وبلاگ دارم که لیست همه دوستام داخلشه ، بهشون پیشنهاد دادم وبلاگ جواد شعبان پور را ببینند ، تو هم وبلاگت رو توی این لیست لینک کن ، کار خیلی راحتیه ، اینجوری بازدید وبلاگت خیلی زیاد میشه...
http://www.mehrnooosh.loxblog.com
جواد شعبان پور وبلاگ خیلی خوبی داری .
منم یه وبلاگ دارم که لیست همه دوستام داخلشه ، بهشون پیشنهاد دادم وبلاگ جواد شعبان پور را ببینند ، تو هم وبلاگت رو توی این لیست لینک کن ، کار خیلی راحتیه ، اینجوری بازدید وبلاگت خیلی زیاد میشه...
http://www.mehrnooosh.loxblog.com
تشکر آقا جواد
تو این شلوغی و استرس کار واقعاً بهمون چسبید
موفق باشی
واقعا وبلاگ خوبی دار جواد شعبان پور
ولی وبلاگ هایی شبیه وبلاگ منو تو باید یه جایی باشند که دیده بشند ، یه وبلاگ پیدا کردم خیلی بازدید داره که تبلیغ توش رایگانه ، تو هم باهاش تبادل لینک کن. خوبیش اینه اتوماتیکه
اینم آدرسه وبلاگه:
http://nazi-joon-jooni.loxblog.com
پاسخ:باشه تبادل لینک می کنم