پیغام مدیر سایت :
عملکرد این وب سایت چطور است؟
تن من زندان است
و منم زندانی
مانده ام در دل ِ این کالبد نفسانی
عشق در دام هوس
روح حبس الابد بند قفس
آدمی زندان است
و من آن مانده به خواب
تشنه جرعه ای از صافی ناب
در تکاپوی خیال لب آب
در فراسوی سراب
مانده ام در مرداب
آرزوها ، همه ام نقش بر آب
آدمی زندان است
و من آن خستهی راه
مانده ام در تک این تنگ سیاه
نه به راه پیش رفتن باز است
راه برگشت تباه
غرقه ام غرق گناه
نه کسی میخواهد که خبر گیرد از این چشم به راه
نه کسی میآید به ملاقاتی اعدامی زندان گناه
در شگفتم من از این بند و قفس
محکمه، حاکم و محکوم خودم هستم و بس
از چه باشم غمگین ؟
از چه ام دل چرکین ؟
از خدا ؟
یا که از این پیکرهی ننگ از این کوه گناه ؟
من بنایش کردم
بر کویر شهوت
و نهادم برهم ، آجر آجر نفرت
برج و بارویش آه
پی اش از جور و جفا
و جلایش دادم
به فریب ، به ریا
ننگم باد ، آری آری همین است سزا
اندرین منزل پست
یاد میآورم از روز الست
یاد جام باده و بنده مست
که نمک خورد ، دریغا که نمکدان بشکست
و چنین گفت با بوم تعهد نقاش
که تو ای نقش ، امین غم عشق من باش
آسمان بار امانت نتوانست کشید
شانه خم کرد ، وجودش لرزید
من دردانهی بد مست تعهد کردم
که بپایم عهدم
با همه جان و تنم
با همه سلولهای بدنم
ولی اکنون . . .
زندانی سلول تنم
ای صد افسوس که دردانه هستی به دمی مستی باخت
و سمند ابلیس بر دل گیتی تاخت
و شگفتا که دو گندم دو جهان فاصله ساخت
شرمم باد . . .
و چه سود از غم این یاد ، که بودم بر باد
کاش در کرنش هستی نمیگنجیدم
کاش با جام میعشق نمیرقصیدم
تا که در ملعبه لهو و لعب
اهرمن وار خدا میدیدم
شرمم باد . . .
و زمین شرمش باد
که زخاک بدنش چون من زاد
شرمم باد . . .
که از آن نقش برازنده چون هور
وزان خاکی مسرور
به جز روزنکی نور
دگر باقی نیست
روزن نور شده همدم این فکری مخمور
دریغا که دگر ساقی نیست
همه یارم شده این روزنک نور
نمیدانم چیست ؟
من نمیدانم کیست ؟
سالها خواجه در بار من است
قدر عمری است که غم خوار من است
من نمیدانم چیست
من نمیدانم کیست
شاید آن شبنم عشقی است که در گِل داشتم
چه بسا بذر امیدی است که در دل کاشتم
شایدم حرمت آن تکه نانی است
که در کودکیم ، از زمین برداشتم
من نمیدانم چیست
من نمیدانم کیست
شاید آن دل دل قلب نگران پدر است
یا تجلی دعای مادر در نماز سحر است
من نمیدانم چیست
من نمیدانم کیست
در گذر از آن نور
گوئیا ابر بهار ، بر کویر دل من میبارد
ودر این خشکترین خاک خدا
بذر امید رهایی در دلم میکارد
در تکاپوی فرار از دام ها
خسته از زنجیر ها
ناگهان حنجره ام میشکفد ، با تمام دل خود میگویم:
بار پروردگارا ببخشای مرا
و چه زود
نوری از جنس وجود
در دلم میتابد
همه جا نور است نور
همه جا شادی و شور
روزن نور دگر روزن نیست
شده دریای عبور
نه دگر زنجیری است
نه دگر از قفس و بند و تباهی خبری است
درب زندان باز است
و دلم از غم تنهایی شبهای مه آلود تهی است
چون طنینی از عشق بر دلم میبارد
همه ابعاد زمان در نظرم میآید
یاد آن روز نخست
او مرا میخواند
با صدایی آشنا
او سخن میگوید
و تو ای بنده ما ، و تو ای خسته راه ، باز هم سوی من آی
گر هزاران بار عهد با خدایت بستی
ور هزارو یکبار عهد خود بشکستی
غم به دل راه مده ، که ز غمها رستی
خجل از کردارم
با خدا میگویم
منم آن غرق گناه
با چه رویی به درت روی آرم
باز هم میگوید:
و تو ای بنده ما ، و تو ای غرق گناه ، و تو افتاده به چاه
و تو ای خستهی راه ، باز هم سوی من آی
و تو دردانه من
از چه ای دل چرکین ؟
نی نباشی غمگین
غیر من ریز و درشت گنه بنده چه کس میداند ؟
من نپوشانم عیب چه کسی پوشاند ؟
و تو ای کودک بازی گوشم
در نخستین افسوس
چشم بر هر گنهت پوشیدم
به جلال و جبروتم که تو را بخشیدم
دگر از درد و غم بند مترس ، چون باد باش
از سکون و سکن و سکته گذر ، فریاد باش
شیشه غم بشکن ، جام مبارک باد باش
بنده عشق بمان
از دو جهان آزاد باش . . .
علی اکبر رائفی پور ( آرما)
منبع:جنبش مصاف
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بیحرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
مولوی
ابهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد
گل از نسرین همیپرسد که چون بودی در این غربت
همیگوید خوشم زیرا خوشیها زان دیار آمد
سمن با سرو میگوید که مستانه همیرقصی
به گوشش سرو میگوید که یار بردبار آمد
بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد
همیزد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی
بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد
صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمد
ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو
به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد
ببین کان لکلک گویا برآمد بر سر منبر
که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد
مولوی
نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن
که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار
رهی معیری
این بوی بهاراست که از صحن چمن خاست
یا نکهت مشک است کز آهوی ختن خاست
انفاس بهشت است که آید به مشامم
یا بوی اویس است که از سوی قرن خاست
این سرو کدام است که در باغ روان شد
وین مرغ چه نام است که از طرف چمن خاست
بشنو سخنی راست که امروز در آفاق
هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست
سودای دل سوخته لاله سیراب
در فصل بهار از دم مشکین سمن خاست
تا چین سر زلف بتان شد وطن دل
عزم سفرش از گذر حب وطن خاست
آن فتنه که چون آهوی وحشی رمد از من
گویی ز پی صید دل خسته من خاست
هر چند که در شهر دل تنگ فراخ است
دل تنگی ام از دوری آن تنگ دهن خاست
عهدی است که آشفتگی خاطر خواجو
از زلف سراسیمه آن عهدشکن خاست
خواجوی کرمانی
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته
شب، شبی بیکران بود
دفتر آسمان پاره پاره
برگ ها زرد و تیره
فصل، فصل خزان بود
هر ستاره
حرف خط خورده ای تار
در دل صفحه ی آسمان بود
***
گرچه گاهی شهابی
مشق های شب آسمان را
زود خط می زد و محو می شد
باز در آن هوای مه آلود
پاک کن هایی از ابر تیره
خط خورشید را پاک می کرد
***
ناگهان نوری از شرق تابید
خون خورشید
آتشی در شفق زد
مردی از شرق برخاست
آسمان را ورق زد
غر زدن یک بیماری تاریخی در میان مردم و شاید برخی مسئولان کشور که آنها هم جزئی از مردم هستند، است.
البته ناگفته نماند چندی است گروهی معروف به روشنفکران بیشتر از دیگران به معقوله غر زدن روی آوردند پس مانند شعر زیر غر بزن تا روشنفکر باشی:
صبح تا شب، مستمر غر می زنیم
ما اصولاً بیشتر غر می زنیم
******
طبق تحقیقات، حتی توی خواب
یا به پهلو یا دمر غر می زنیم
******
صبح بعد از پاشدن از خواب هم
ابتدا یک مختصر غر می زنیم
******
توی منزل هم اگر ممکن نشد
می رویم این دور و بر غر می زنیم
******
ظاهرا خوب است، حالی می دهد
علتش این است اگر غر می زنیم
******
هر کجا باشیم، در آپارتمان
یا که ویلا و کپرغر می زنیم
******
پشت رل در مرسدس بنزی قشنگ
یا که بر پالان خر غر می زنیم
******
گاه گاهی نم نمک یا زیر لب
گاه گاهی با تشر غر می زنیم
******
یا که خیلی بد ادا همراه با
پیچ و تابی در کمر غر می زنیم
******
گاه با کوبیدن یک لنگه کفش
یا دو دستی توی سر غر می زنیم
******
از کسی هر وقت دلخور می شویم
هفته ها کلی پکر غر می زنیم
******
وقت بیماری که محشر می شویم
بیشتر از سی نفر غر می زنیم
******
همسفر ها بیشتر تک می پرند
بسکه دائم در سفرغر می زنیم
******
بچه تا می گوید از بیرون برام
چیپس یا چیزی بخرغر می زنیم
******
توی شرکت از مدیر آزرده ایم
رو به این مشدی صفرغر می زنیم
******
یا که از دایی کیارش دلخوریم
هی به زندایی قمرغر می زنیم
******
وقت بر گشتن به منزل از سرِ
کوچه یا از پشت در غر می زنیم
******
چانه و این فکمان اوراق شد
بس که هی بر همدگر غر می زنیم
******
ما کما کان نیمی از این عمر را
بیخودی یا بی ثمر غر می زنیم
شعر از مصطفی مشایخی
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 264838
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
عالییییییییییییییی
به خصوص مطلب آخریه
موفق باشین
پاسخ:سپاس
عالی بود - لذت بردم . ممنون از وب سایت خوبتون
پیشگامان الکترونیک - برترین سایت ایرانی در زمینه تابلو روان - تلویزیون شهری و ادوات و تجهیزات و ملزومات و فروشگاه آنلاین انیمیشن های مخصوصی تابلو های روان و تلویزیون های شهری
http://tablokar.ir
واقعا عین حقیقته آفرین
به آدم روحیه میده مطالبت
بردوام باش دوست من
این قسمت وبت خیلی قشنگه خیییییلییییییییییی
افرییینننن
مطالبت عالیه لایک لایک لایک ♥♥♥♥♥♥♥♥♥
وبلاگت فوق العادست جواد شعبان پور واقعا لذت بردم ، ولی حیف بازدیدت کمه ، چرا با سایت های بزرگ تبادل لینک نمی کنی تا بازدیدت بالا بره ؟ یه سری به این سایت که واست گذاشتم بزن و باهاش تبادل لینک کن . بازدیدت رو از این رو به اون رو می کنه .... فقط یه بار امتحان کن
جواد شعبان پور وبلاگ خیلی خوبی داری .
منم یه وبلاگ دارم که لیست همه دوستام داخلشه ، بهشون پیشنهاد دادم وبلاگ جواد شعبان پور را ببینند ، تو هم وبلاگت رو توی این لیست لینک کن ، کار خیلی راحتیه ، اینجوری بازدید وبلاگت خیلی زیاد میشه...
http://www.mehrnooosh.loxblog.com
جواد شعبان پور وبلاگ خیلی خوبی داری .
منم یه وبلاگ دارم که لیست همه دوستام داخلشه ، بهشون پیشنهاد دادم وبلاگ جواد شعبان پور را ببینند ، تو هم وبلاگت رو توی این لیست لینک کن ، کار خیلی راحتیه ، اینجوری بازدید وبلاگت خیلی زیاد میشه...
http://www.mehrnooosh.loxblog.com
تشکر آقا جواد
تو این شلوغی و استرس کار واقعاً بهمون چسبید
موفق باشی
واقعا وبلاگ خوبی دار جواد شعبان پور
ولی وبلاگ هایی شبیه وبلاگ منو تو باید یه جایی باشند که دیده بشند ، یه وبلاگ پیدا کردم خیلی بازدید داره که تبلیغ توش رایگانه ، تو هم باهاش تبادل لینک کن. خوبیش اینه اتوماتیکه
اینم آدرسه وبلاگه:
http://nazi-joon-jooni.loxblog.com
پاسخ:باشه تبادل لینک می کنم